دلنوشته های مادرانه
محمدامینم , ستاره ی درخشانم
امروز که از خواب بیدار شدم و صورت همچو ماه تو را در کنارم دیدم به یاد آوردم روز های زیبایی را که با هم سپری کردیم . روز هایی که پر بود از خاطرات شیرین من و تو, روزهایی که هیچوقت فراموش نمی شوند.
روزی که تو به دنیا آمدی را هیچوقت فراموش نمی کنم , آن روز که برای اولین بار دستت را در دستم گرفتم بهترین و شیرین ترین لحظه در زندگیم بود و تو چون زیبا فرشته ای آرام در کنارم خوابیده بودی.
محمد امینم , عزیز دلم ,
روز هایی که در انتظار بزرگ شدنت لحظه شماری کردم , روزهایی که چشم از خواب باز کنی و بهترین ها را برای مادر هدیه دهی . لبخند زیبایت را , تنها نشستنت را , چهار دست و پا راه رفتنت را, دندان در اوردنت را, راه رفتنت را و امروز که قدم در بیست ماهگی می گذاری حرف زدنت را.
محمد امینم, قند عسلم
امیدوارم همیشه خنده بر لبانت جاری باشد . امیدوارم همیشه تو را سالم و با نشاط ببینم چون شادی تو شادی من است و غم و ناراحتی تو موجب ناراحتی من.
قد تمام ستاره های آسمان دوستت دارم