محمدامینمحمدامین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

محمدامین دنیای مامان و بابا

هدیه الهی

محمد امینم! بهترین هدیه خدایم! معصوم و پاکی,جلوه ی کوچکی از محبت و زیبایی خدایی,تا آن زمان که قلبم می تپد در کنارت می مانم و شادی تو ضامن بقای من است.   ...
6 بهمن 1392

آتلیه عکس های جوجویی1

ببینید چقدر جیگر شدم.   این عکس رو وقتی رفته بودیم مشهد گرفتیم,نه ماهه بودم .     اینجا یه کمی کوچولو هستم .فکر کنم 7 ماهه باشم.شاید... دقیقا یادم نیست.     اینجا هم با مامانی و بابایی رفته بودیم کوه. جاتون خالی هوا خیلی خوب بود.     این عکس رو هم تازه گرفتم , رفته بودیم پارک ساحلی ولی هوا خیلی سرد بود.     اینجا هم داشتم واسه مامانم دالی می کردم که یهو مامان ازم عکس گرفت. ...
5 بهمن 1392

عاشق یک لحظه نگاهتم

ساده هستم,ساده می بینم,ساده می پندارم زندگی را,نمی دانستم جرم می دانند ساده گی را, ساده گی جرم است ومن مجرم ترین مجرم شهرم, ساده می مانم و ساده می میرم ,اما ترک نمی گویم پاکی این ساده گی را.   ...
4 بهمن 1392

اهای عروسکها ... عروسکها... کجایید؟

چهار زانو میشینم و چشمامو میبندم ومیرم تو فکر.مثل ایکیوسان.میرم به کودکی دلتنگی هامو  خاطراتمو ورق میزنم ... یادش بخیر دلم برای معصومیت هایدی تنگ شده!برای اون چهرهی غمگین حنا پشت ماشین نخ ریسی. برای شجاعت های پسر شجاع و پیپ پدرش. هنوز وقتی دریا میرم دلم یه غول صورتی خوشگل می خواد. دوست دارم محکم بشینم پشت سرنتیپیتی وهمه دریارو زیر ابی برم. این روزها کسی برای رسیدن هاچ به مادرش دعا نمی کنه. این روزها روی پاگرد پله ها هر چقدر هم که منتظر بمونی حتی سایه بابا لنگ دراز و هم نمی تونی ببینی. این روزها چرا هرچقدر هم که اسفناج می خوریم بازوهایمان مثل بازوی ملوان زبل باد نمی کنه؟ افسوس که چه روزهای خوبی رو از دست داد...
4 بهمن 1392